در محدودهی ذهن اغلب بر این باوریم كه آنچه تجربه میكنيم حقيقی است. افكار يكی پس از ديگری وارد ذهن میشوند. و اگر راه مدیریت و رهایی از آنها را ندانیم، دچار هیاهوی ذهنی خواهیم شد و تنها دستاوردمان رنج است.
آگاهی درک میكند، ذهن خلق میكند و جسم تجربه میكند. اکنون از خود بپرسيم: « من در هر لحظه چه چيزی را خلق میكنم؟»
آيا تا به حال تصور كردهای كه پرندهی آزادی هستی كه بر فراز كوهستان، دريا، اقيانوس و يا دشتی زيبا پرواز میكند؟ ما هرگز پرنده نخواهيم شد؛ فقط به صورت انتزاعی خودمان را در يک محيط واقعی تصور میكنيم. میتوانيم در ذهن، تصويری از آن را خلق كنيم و در هركجا كه اراده كرديم به پرواز درآييم. اما برعكس آن هم امكان پذير است. مثلن خود واقعیمان را تصور كنيم كه روی ابرها دراز كشيده و استراحت میكنيم. جهان ما جهان تصاوير است و هر يک از ما مانند تصوير كوچكی از اين چشمانداز بزرگ هستيم. ذهن تماشاگه تجليات هستی بیكران است. چشم میبيند و گوش میشنود، هرآنچه ديده و شنيده میشوند، اطلاعاتی هستند كه وارد مغز شده، پردازش میشوند و سپس به فكر تبديل میشوند. افكار مانند ابزاری برای ساختن بنايی به نام رفتار هستند. هر فكر خفته و نهفته در ذهن حامل انرژی عظيمی است كه میتواند به عملكردی بزرگ تبديل شود. سرمايه درونی انسان نيرويی است كه يارای آفرينش جهان بيرون اوست. مولانا میفرمايد: « تو همانی كه بدان میانديشی»
وقتی به كمک ذهن پرواز را كه برای انسان غير واقعی است خلق كرديم، بیشک توانایی خلق محيط عينی و واقعی اطرافمان را نیز خواهيم داشت. توانايی خلق يک منِ نو در يک دنيای نو.
اما تغيير و حركت به سوی رشد و تعالی نيازمند چیست؟
ما با ذهن و فكر يكی نيستيم، ما احساس نيستيم، ما قوهی حضور و حقيقتِ نابِ بودن هستيم. اگر افكارمان را تحليل و بررسی کنیم و مانند يک چشم درونی در برابر افكار قوهی ناظر و مشاهدهگر باشيم، آنچه باعث ترس، نگرانی و نا امیدی میشود را خواهیم یافت و تنها در اینصورت است که میتوانیم آنها را از خود دور كنيم.
🌱 تنفس آگاهانه در این راستا تاثیرگذار است.
🌱 تسليم و سرسپردگی نیز چشمانداز درونیمان را از غبار میزداید.
🌱 گنجينهی رفتاری انسان نمیتواند تهی بماند، بنابراين با به وجود آوردن عادتهای تازه در خود، تکرار جملات انرژیبخش و نیز ذکر مانتراها میتوان در مسیرِ روشنِ تحول قرار گرفت.
مركز فرماندهی پيكرهی ما در بالاترين نقطه از جسم قرار گرفته. ذهن را مانند قلعهای تصور كنيم كه برای تسلط كامل مدافعان بر مهاجمان، در مرتفعترين نقاط ساخته میشوند. سازههای محكمی كه مركز فرماندهی و نشانهی قدرت هستند. ذهن پاک و روشن مانند يک فرماندهی نيرومند، قلعهای از نور خواهد ساخت. روشنايی ذهن مانند خورشيد به جسم و جانمان میتابد و همهی درون را فرا میگيرد. روح انسان جلا مییابد. مثل سال نو. مثل بهار که سخاوتمندانه به جهان طراوات و شادابی میبخشد. در روشناییِ ذهن بهار جان فرا میرسد و منِ نو متولد میشود.
5 پاسخ
سلام خوب بود خانم توازنی
ممنون خانم خادمی عزیز🙏
چه تمثیل زیبایی از بهار و ذهن داشتید🌺🌺
موفق باشید و بدرخشید💫💫
مرسی از دقت نظرتون🙏
ممنونم🙏