مراقبه

اگر می‌خواهی مرا دريابی، نياز نيست سفر كنی. اگر می‌خواهی مرا دريابی نياز ‌‌ ‌‌

نيست كنجی بنشينی و مرا طلب كنی. اگر می‌خواهی مرا دريابی، نياز نيست

پلک‌هايت را روی هم بگذاری و مرا تجسم كنی.

اگر می‌خواهی مرا دريابی…

من يک‌روز همانی می‌شوم كه مرا می‌شنوی. روز بعد همانی هستم كه مرا

می‌بينی. روزی ديگر مرا لمس خواهی كرد.

و شايد روزی همان انديشه‌ای باشم كه روی كاغذی جاری می‌شود.

لحظه‌ای مرا می‌نوشی، لحظه‌ای‌ می‌بویی.

لحظه‌ای آوای بلبلی هستم، لحظه‌ای صدای غژغژ كفش‌های نوی كودكی.

لحظه‌ای همان ليوان چای كنار جويبار، لحظه‌ای هيزمی ميان شعله‌‌های آتش.

مرا لحظه‌ای آرام و خاموش می‌يابی و لحظه‌ای ديگر هياهووار.

اگر می‌خواهی‌ مرا دريابی، مرا درياب…

فاطمه توازنی

اردیبهشت ۱۴۰۲

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *